کد مطلب:28603 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:101

اهداف معاویه از نبرد تبلیغاتی و حکمتِ پاسخ های امام












اندیشیدن در نامه های تبادل شده میان امام علیه السلام و معاویه در گیر و دار نبرد تبلیغاتی و جسارت ورزی ها و بی شرمی های مندرج در پاسخ های معاویه، پژوهنده را به این پرسش وا می دارد كه:چرا امام علیه السلام باب مكاتبه را گشود و با فردی همچون معاویه به تبادلِ نامه پرداخت؟ آیا رواتر نبود كه امام علیه السلام پاسخ دادن به معاویه را فرو بگذارد تا از این بی حرمتی و ناسزاگویی در امان مانَد؟

ابن ابی الحدید، پس از نقل بخشی از نامه های تبادل شده میان امام علیه السلام و معاویه، می نویسد:

از رویدادهای بس شگفت و تكان دهنده روزگار - گر چه شگفتی ها و غرایب روزگار، فراوان اند - آن است كه كار علی علیه السلام بدان جا كشد كه معاویه همانند و همسنگ او به شمار رود و با یكدیگر به مكاتبه و پاسخ دهی برخیزند و در خطاب به طرف مقابل، یكسان به حساب آیند و علی علیه السلام به او كلمه ای نگوید، مگر آن كه معاویه همانندش، بلكه بسی سخت تر از آن را پاسخ دهد.

ای كاش محمّد صلی الله علیه وآله این صحنه را گواه بود تا آشكارا بنگرد دعوتی كه وی بر پا داشت و سخت ترین مشقّت ها را برای آن تحمّل كرد و در حراست از آن با بیم های رنج آور مواجه شد و برای استوارسازی حكومتش شمشیر بركشید و پایه هایش را استحكام بخشید و آفاق را از آن بیاكنْد، اكنون بی كم و كاست، در چنگ دشمنانش افتاده بود؛ همانان كه به گاه آغاز این دعوت، او را دروغگو شمردند و آن گاه كه مردم را به آن فرا خوانْد، از وطنش بیرونش راندند و چهره اش را به زردی نشاندند و عمو و خاندانش را كُشتند؛ گویی كه او برای آنان می كوشید [ و این همه زحمت را به جان می خرید] تا ایشان آسوده باشند، همان سان كه ابوسفیان در روزگار عثمان گفته بود، آن دم كه از كنار مزار حمزه گذشت و آن را لگدكوب كرد و گفت:ای ابو عُماره! آنچه برایش با شمشیر، یكدیگر را می نواختیم، امروز در دست پسر بچّه های ما افتاده و با آن بازی می كنند!

آن گاه، كار بدان جا كشید كه معاویه به علی علیه السلام فخر بفروشد، آن گونه كه همانندان و برابران می فروشند!

آن دم كه مادِر (نمادِ بُخل )، [ حاتمِ] طایی را به بخل ورزی ننگ نهد

و باقِل (نمادِ كوته سخنی)، قُس (نمادِ بلاغت) را به كوتاه گفتاری سرزنش كند؛

و ستاره [ كم نورِ] سُها به خورشید طعنه زند كه:«تو پنهانی!»

و تیرگیِ [ شب ]به صبح گوید كه: «تو رنگ پریده ای!»

و زمین از سرِ سفاهت به آسمان فخر بفروشد

و سنگریزه ها و صخره ها به شهاب ها تفاخر ورزند.

[ باری! آن دم كه چنین می شود] پس ای مرگ به دیدارم بیا، كه [ دیگر ]زندگی نكوهیده است

و ای جان من! با من وقار ورز كه روزگار تو سرِ هزل دارد!

آن گاه، دیگر بار، به امیر مؤمنان عرض می كردم كه كاش می دانستم چرا باب مكاتبه و پاسخ دهی را میان خود و معاویه گشود! و اگر ضرورت، به چنین رویدادی انجامید، چرا در نامه نگاری اش به او، به اندرز كفایت نكرد، بی آن كه از افتخارشماری و فخرفروشی دم زند! و اگر از این دو نیز گریزی نبود، چرا به همین دو اكتفا نورزید، بی آن كه از مطلبی دیگر سخن گوید كه به جدال و پاسخگویی متقابل و بلكه سخت تر از آن بینجامد:«وَلَا تَسُبُّواْ الَّذِینَ یَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ فَیَسُبُّواْ اللَّهَ عَدْوَم ا بِغَیْرِ عِلْمٍ؛ [1] و آنها را كه جز خدا را می خوانند، دشنام مدهید، كه آنان از روی دشمنی، به نادانی، خدا را دشنام خواهند داد»... شاید در آن هنگام، برای وی مصلحتی آشكار بوده كه امروز از ما پنهان است. و خدای را اَمری است كه آن را به انجام خواهد رسانید.[2].

حقیقت به همین گفتار پایانی ابن ابی الحدید باز می گردد كه وی به نحو احتمال بیان كرده است. بی تردید، امام علیه السلام بدون حكمت در میدان این نبرد تبلیغاتی پای ننهاد. اگر بخواهیم حكمت مكاتبات امام علیه السلام را دریابیم، باید نخست نوع اهدافی را كه معاویه از برانگیختن نبرد تبلیغاتی برابرِ امام علیه السلام جستجو می كرد، بشناسیم.









  1. انعام، آیه 108.
  2. شرح نهج البلاغة:136/16.